منظور از شرایط محیطی و اهمیت آن
منظورم از شرایط محیطی، همهی آن شاخصهای محیط زیستی است که بر روی سلامت جسمی و روانی تاثیرگذارند، از آلودگی هوا گرفته تا منابع آب، از وضعیت بهداشت عمومی و کیفیت زندگی شهری گرفته تا آلودگی صوتی و ترافیک و خیلی موارد دیگر. ولی در اینجا بهطور خاص به چند موضوع پرداختهام که بهنظرم مهمتراند. درپایان هم، بهعنوان آخرین قسمت این مجموعه، چند جملهای نوشتهام برای ختم بحث.
آلودگی هوا
دو تصویر گرفته شده تقریبا از یک زاویه از بالای برج میلاد. تصویر اول، برگرفته از این خبر ایسنا، روز ۲۰ آبان ۱۳۹۴، است، خبری در مورد یک روز با هوای پاک در تهران. تصویر دوم برگرفته از این خبر میزان، روز ۲۳ آذر ۱۳۹۴، است، خبری در مورد یک روز با وضعیت قرمز هوا.
تهران، تیرماه ۱۳۹۴، بعد از اندکی باران: وضعیت اتومبیلی که بهگمانم یک هفته قبل از این عکس شسته شده بود.
در پایان این بخش، یادآوری کوتاه دو نکتهی دیگر هم لازم است. اول اینکه هرچند بیشتر دربارهی هوای تهران صجبت شد، ولی خیلی از شهرهای بزرگ دیگر هم مشکلات مشابه دارند. مثلا اصفهان، که در گذشته معمولا به مراتب هوای بهتر و تمیزتری داشت، در چند سال اخیر مشکلات آلودگی هوایی بعضا مشابه تهران پیدا کرده است. نمونهای از بحران آلودگی هوا در اصفهان مربوط به دو سال پیش و این هم نمونهای جدیدتر نکتهی دوم هم اینکه، آنطور که بعضیها ادعا میکنند، وضعیت تهران در مقایسه با خیلی از کلان شهرهای دیگر دنیا که مشکل آلودگی دارند، وضعیت منحصربهفردی نیست. تحقیقات و طرحهای زیادی هم برای مقابله با این آلودگی مطرح میشود، ولی یک همت سیاسی در ردههای بالای حکومتی برای پیادهسازی خیلی از این طرحها لازم است که بهگمانم هنوز در کشور وجود ندارد. آنچه تا حدی برای من عجیب است این است که چطور این موضوع هنوز به یک بحران سیاسی درحدی که مثلا مردم برایش اجتماع و اعتراض کنند و مطالبهی جدی داشته باشند تبدیل نشده.
مسئلهی آب
نقشهی میانگین میزان بارش سالیانه کشورها، برگرفته از این تصویر ویکیپدیا. دادههای خام از اطلاعات بانک جهانی استخراج شده است. (برای تصویر بزرگتر کلیک کنید.)
روند تغییر میزان بارش در زاهدان (بالا) و تبریز (پایین) در طول نیمقرن؛ برگرفته از این مقاله. خطچین، روند تغییرات را با رگرسیون خطی (linear regression) نشان میدهد.
دلیل دوم تشدید بحران آب، سیاستهای کلان کشور است و شاید از همه مهمتر سیاستهای حوزهی کشاورزی. احتمالا شنیدهاید که بیش از نود درصد آب مصرفی در کشور، در بخش کشاورزی استفاده میشود. سهم این بخش از تولید ناخالص داخلی، کمتر از ۱۰ درصد است. نگاه کنید به مقالهی اقتصاد ایران در ویکیپدیا واقعا معلوم نیست که چه مقدار از سیاستهای خودکفایی غذایی با وضعیت آبی کشور سازگار است. در کنار کمشدن بارندگی، سطح آبهای زیرزمینی ظاهرا به دلیل برداشت بیش از حد در اغلب مناطق خیلی پایین رفته است. حدود یک سال پیش مصاحبهای با عیسی کلانتری میخواندم. بهعنوان کسی که سالها سکاندار وزارت کشاورزی بوده، برایم جالب بود که نگاهی کاملا انتقادی به سیاستهای کشاورزی داشت. مقایسهای هم با عربستان کرده بود به عنوان درس عبرت. ایشان چند ماه پیش هم این مطالب را بیان کرده بوده در نقد سیاستهای حوزهی آب و تذکرات نگرانکننده در مورد مصرف آب در کشور. بههرحال، بهنظر میرسد بخشی از مشکل این است که اگر با مصرف بیرویهی آب در بخش کشاورزی مقابله شود و قیمت آب برای کشاورزان واقعی شود (که طبیعتا به معنی حذف قسمتی از یارانهی غیر محسوس به این بخش است) نتایج اجتماعی قابل توجهی بههمراه خواهد داشت که احتمالا حاکمیت آمادگی آن را ندارد. توجه کنید که ادامهی روند فعلی، فقط به معنی کمبود بیشتر آب در شهرها نیست. شاید از آن مهمتر، سرانجامیست که افزایش بیابانها در کشور خواهد داشت. نگاه کنید به این تحلیل ناصر کرمی در مورد مصارف و اتلاف آب در کشور و نتایج آن. همینجاست که باید طوفانهای غبار تهران و دلایل آن را دوباره بهیاد بیاوریم.
در مورد سیاستها غلط در حوزهی آب، فراوان میتوان گفت که از حوصلهی این نوشته خارج است. شاید بد نباشد به یکی از شاهکارهای آن که همان سد گتوند باشد اشاره کنیم و بگذریم! جالب اینجاست که برخلاف بحث آلودگی هوا، واکنش مردم و اعتراض به شکلهای مختلف، در مقابل سیاستهای حوزهی آب بهمراتب شدیدتر است. نگاه کنید به این گفتههای یک کارشناس سازمان محیط زیست.
شاخصهای دیگر شهری
موضوع آب و آلودگی هوا، بهگمانم مهمترین دغدغههای محیطی برای زندگی در شهرهای بزرگ ایران است، ولی در کنار آن عوامل متعدد محیطی دیگر هم وجود دارند که چالشهای روزانه ایجاد میکنند. وضعیت ترافیک، کمبود فضای سبز، یا معضلات دفع زباله از نمونههای آن است.
بهگمانم طرح بازیافت
(recycling)
زبالهها از قبل از خروج من از ایران شروع شده بود، یعنی بیش از ۱۳ سال پیش. جای تاسف است که بعد از این همه سال، کماکان شهرداریها ظاهرا برنامهی درست و فراگیری برای گردآوری این زبالههای قابل بازیافت ندارند. کار این جمعآوری، در خیلی از مناطق، بهطور غیر رسمی به تعدادی دورهگرد واگذار شده که از راه جمعآوری این زبالهها و فروش آن امرار معاش میکنند.
البته در کنار این موارد، پارامترهای مثبتی هم، حتی در مقایسه با خیلی از کشورهای پیشرفته، وجود دارد. مثلا تنوع آبوهوایی شهرهای نیمهی شمالی کشور، عموما دلپذیر است، بهخصوص که لازم نیست سرمای منفی ۳۰ درجه را در زمستان تجربه کنید! بهعلاوه تنوع طبیعی ایران هم بهنظرم جالب است، به این شکل که با طی فاصلهی نسبتا کمی میتوان از یک وضعیت آبوهوایی و ارتفاعی، به وضعیت خیلی متفاوت دیگری رسید. نکتهی جالب دیگر، بهخصوص در مورد شهرهای با قدمت بیشتر، مثل اصفهان، «شخصیتی» است که خود شهر دارد. قدم زدن در شهر یک حس حرکت در تاریخ و ریشهدار بودن به انسان میدهد که برای من جذاب است و خیلی بهندرت در شهرهای آمریکای شمالی تجربه کردهام.
شاید تنها استثنای عمدهاش تا به حال بوستون بوده باشد، آن هم خیلی محدود.
جمعبندی و چشمانداز آینده
وقت آن رسیده که این مجموعهی شش قسمتی بهپایان برسد. همانطور که از
ابتدا
گفتم، دلیل مکتوب کردن این مشاهدات، این بود که نه تنها دقیق و مستند کردن مشاهدات به خودم کمک میکند، بلکه احتمال میدهم برای دیگرانی که به فکر بازگشتاند هم مفید باشد. اینکه تصمیم نهایی من و همسرم چه خواهد بود، اولا (از دیدگاه این هدف) خیلی اهمیتی ندارد، ثانیا، پارامترهای مهم دیگری در آن دخیلاند که بیش از حد شخصیست و در اینجا به آنها پرداخته نشد.
مستقل از تصمیم من و امثال من، بهنظرم آیندهی کشور، با همهی مشکلات فعلی، در بلندمدت میتواند خیلی درخشان باشد،
بهشرطیکه
دورهی گذار محتومی که در
قسمت سیاست و رسانه
به آن اشاره کردم نسبتا سریع و با مسالمت طی شود. اگر به مشکلاتی که در اغلب پستهای این مجموعه (از جمله همین پست فعلی) به آن اشاره کردم، دوباره دقت کنیم، ردپای تاثیر تصلب فضای سیاسی و رسانهها را میتوان دید. اگر بخواهم توصیهای به دوستانم، چه خارجنشین و چه داخلنشین داشته باشم، همین است که نسبت به این گذار بیتفاوت نشویم و هرکدام به نوبهی خود سعی کنیم نقشی مثبت در مورد آن ایفا کنیم.
صحبتهای روث چنگ (Ruth Chang) در مورد تصمیمهای دشوار.
آخرین نکته اینکه، بهگمان من برای گرفتن تصمیمهای از این دست باید مراقب دو موضوع بود:
صحبتهای روث چنگ (Ruth Chang) در مورد تصمیمهای دشوار.
- اول اینکه، تصمیمهایی که تاثیر بنیادین روی زندگی دارد را نمیتوان فقط با حساب و کتاب مادی گرفت، مگر اینکه معتقد باشیم زندگی هیچ هدف خاصی ندارد و اصولا ورای همین بعد ملموس و حیوانی هیچ چیز دیگری نیست (منظورم از «حیوانی» منفی نیست). مثلا اعتقاد به آن «خانوادهی بزرگ» که در قسمتهای قبل نوشتم را مشکل بتوان فقط با نگاه به بعد حیوانی زندگی توجیه کرد؛ یا تلاش برای حذف نابرابری در فرصتها و خیلی چیزهای دیگر از این جنس.
- درعین حال، روی دیگر سکه این است که حتی اگر به اهدافی فراتر از ابعاد مادی در زندگی معتقد باشیم، آسایش جسمی این زندگی بر آن وجوه بالاتر تاثیرات عمیقی دارد. اگر برای چند روز یا هفته غذا نداشته باشیم، اولویت اول زندگی میشود سیر شدن، اگر مریضی سختی داشته باشیم، احتمالا حتی اگر بخواهیم هم تلاش زیادی بهجز درراستای بهبودیمان نمیتوانیم بکنیم. اینها صرفا مثالهای حداکثریست برای بیان این مقصود که هر کس باید محدودیتهای حیوانی خودش و حداقلهای آسایشی مورد نظرش را درک کند و در ورطهی شعار نیفتد.