۱۳۹۹ آبان ۵, دوشنبه

انتظار «منجی»، انتخابات آمریکا، و آبان سیاه


انتظار «منجی» و تاثیرات سیاسی اجتماعی آن در ایران معاصر


جوامع شیعی و حرکت‌های موعودگرا در قرون سیزدهم تا هفدهم میلادی (هفتم تا یازدهم هجری). تصویر برگرفته شده است از کتاب تاریخ مدرن ایران، نوشته‌ی عباس امانت، صفحه‌ی ۵۸، که قبلا با اجازه‌ی نویسنده در مجموعه‌ی «چرا شیعه نیستم» استفاده شد (برای مشاهده‌ی تصویر بزرگ‌تر روی آن کلیک کنید).
فراوان شنیده‌ایم که در فرهنگ ایرانی، انتظار کشیدن برای ظهور قهرمانی که مشکلات ما را حل خواهد کرد، جایگاه برجسته‌ای دارد. این‌که ریشه‌ی این رویکرد از کجاست، فراتر از این نوشته است. برخی آن را حتی به فرهنگ پیش از اسلام هم مرتبط می‌دانند، ولی قطعا تسلط مذهبی شیعه‌ی دوازده امامی در چند قرن گذشته، در تقویت این روحیه نقشی برجسته داشته است. واضح است که خیلی از ایرانیان ازجمله صاحب این صفحه کلید، به‌وجود این «منجی» معتقد نیست (همان‌طور که قبلا مفصل در مورد آن نوشته‌ام ) ولی به‌باور من، این فرهنگ منتظر منجی بودن یک بعد برجسته‌ی ایرانی و نه لزوما اسلامی-شیعی هم دارد. به این‌نکته در ادامه برمی‌گردم.

این باور ظهور منجی، تاثیرات عمیقی در تحولات سیاسی اجتماعی چند قرن گذشته‌ی ایران داشته. مثلا مجموعه‌ای از حرکت‌های موعودگرایانه، نهایتا به تشکیل و تثبیت سلسله‌ی صفوی انجامید. یا جنبش بابیه تاثیری شگرف از همین مفهوم گرفته است. حرکتی که هرچند بیش‌تر بعد مذهبی و اعتقادی آن مورد توجه قرار گرفته ولی قطعا یکی از جنبش‌های مهم اجتماعی-سیاسی اعتراضی در دوره قاجار بوده است. برای شرحی خلاصه از جنبش سیدعلی‌محمد شیرازی یا همان باب، نگاه کنید به کتاب تاریخ مدرن ایران، صفحه‌ی ۲۷۴ تا ۲۹۲.
Amanat, Abbas, Iran; A Modern History, Yale University Press, New Haven & London, 2017.
و نهایتا دو نفری که بیش‌ترین تاثیرها را در تاریخ یک قرن گذشته‌ی ایران داشته‌اند، یعنی رضاشاه پهلوی و روح‌الله خمینی، هر دو بعد از یک دوره‌ی رخوت و درپایان انتظاری برای ظهور یک «مرد مقتدر» به‌قدرت رسیدند. هردو هم در ابتدا با استقبال قابل توجه بخش بزرگی از جامعه روبه‌رو بودند و البته می‌دانیم که سرانجام آزادی‌های سیاسی در دوره‌ی این دو چه بود.

«استقلال» در جمهوری اسلامی و انتخابات آمریکا

از زمان به‌قدرت رسیدن دونالد ترامپ و اتخاذ سیاست «فشار حداکثری»، وضعیت اقتصادی در ایران سقوط چشم‌گیری کرده. هرچند تردیدی نیست که اوضاع اسف‌بار اقتصادی کشور، در درجه‌ی اول حاصل ضعف مدیریت است منظور از ضعف مدیریت، صرفا بخش اقتصادی نیست. وقتی قسمت بزرگی از درآمدهای کشور را صرف جنایت در سوریه کنید (جنایتی که ننگ آن تا چند نسل متاسفانه برای ایرانیان و نه فقط جمهوری اسلامی، خواهد ماند)، یا بلافاصله بعد از «نرمش قهرمانانه» نمایش هواکردن موشک برپا کنید و روی آن شعار مرگ برای کشوری دیگر بنویسید، این روایت را در کشورهای دیگر تقویت می‌کنید که حکومت ایران عادی نیست و تهدیدی‌ست برای ملت‌های دیگر. این رفتارها دست بالا را به طرفداران «فشار حداکثری» در کشورهای دیگر می‌دهد و راه را برای اعمال فشار مجدد هموار می‌کند، چنان‌که حتی اگر رییس‌جمهور بعدی ایالات متحده، جو بایدن باشد، راه توافق جدید سخت‌تر از برجام خواهد بود. ولی تاثیر تحریم‌های ایالات متحده هم قطعا در تشدید این وضعیت در چند سال گذشته موثر بوده است. رهبر جمهوری اسلامی که زمانی تحریم‌ها را نعمت می‌دانست و معتقد بود «باید از آمریکا از این بخش تشکر کنیم»، در دوره‌ی قبلی تحریم‌ها مجبور به‌اعتراف به تاثیر آن و سرانجام «نرمش قهرمانانه» شد که عملا عقب‌نشینی در قبال فشار بود. برای مجموعه‌ای از اظهارنظرها‌ی رهبر ایران در مورد تحریم‌های اقتصادی و سیر تحول آن، این نوشته‌ی حسین باستانی را ببینید.

سازوکار اعمال تحریم که در طول چندین سال در دوره‌ی باراک اوباما شکل گرفته بود، در دوره‌ی رییس جمهور بعدی، بعد از «پاره کردن برجام» مجددا فعال شد. رهبر جمهوری اسلامی که قرار بود برجام را آتش بزند، هم‌چنان در آن باقی مانده هرچند مذاکره با ایالات متحده را هم رد کرده است. بنابراین، گره اصلی سیاست خارجی کشور وابسته شده است به قماری که روی انتخابات بعدی آمریکا دارد می‌شود. این نامش هرچه باشد، «استقلال» نیست. به‌هرحال، نتیجه‌ی انتخابات هفته‌ی آینده هرچه باشد، جمهوری اسلامی دوباره به میز مذاکره بازخواهد گشت حتی اگر طرف مذاکره ترامپ باشد و برجامی هم وجود نداشته باشد. از یاد نبریم که در جمهوری اسلامی «حفظ نظام اوجب واجبات است» بنابراین در مقابل هر فشار خارجی که «اصل نظام» را تهدید کند، «نرمش قهرمانانه» و حتی «نوشیدن جام زهر» مباح است. مثال‌های آن هم در این ۴۲ سال کم نیست.

«ما» و انتظارات غیرعادی از انتخابات آمریکا


ترامپ در دیدار با السیسی، بهار ۱۳۹۶: «... رییس‌جمهور السیسی، کسی‌ست که از همان ابتدای آشنایی با او خیلی به من نزدیک بوده‌است ... می‌خواهم کاملا روشن کنم که ما کاملا پشت رییس‌جمهور السیسی ایستاده‌ایم، ایشان نمایشی عالی در شرایطی بسیار دشوار داشته است ...». عکس و فیلم از این خبر بی‌بی‌سی است.
بخشی از گفتگوی مجازی این‌روزهای آزادی‌خواهان ایرانی، حول همان استیصال و قمار حکومت بر سر انتخابات ایالات متحده است که البته بحث درستی است. ولی بخش دیگر و تامل برانگیز بحث، دعوای عجیبی‌ست داخل این گروه، حول این بحث که آیا ترامپ برای گذار ایران به حکومتی عادلانه به‌تر است یا بایدن. به‌خصوص گروه خاصی، چنان اغراقی می‌کنند در وابستگی پایان جمهوری اسلامی به انتخاب مجدد ترامپ که گاهی فکر می‌کنی ایشان چهل سال است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ایالات متحده را اصلا رصد نکرده‌اند. این‌طور اغراق کردن‌ها و امید بستن به رییس‌جمهور ایالات متحده برای طی مسیری که خودمان باید برویم، یاد همان دیدگاه انتظار منجی را زنده می‌کند. چند نکته‌ی خلاصه در این مورد:
  • همان‌طور که اشاره شد، جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف نشان داده که وقتی فشار خارجی اصل نظام را تهدید کند، انعطاف‌پذیری شگرفی دارد. آتش‌بس در جنگی که قرار بود تنها به‌پیروزی ختم شود و راه قدس را صاف کند، در شرایطی پذیرفته شد که حدود ۲۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران در اشغال بود. توجه کنیم که بعد از فتح خرمشهر، عراق پیشنهاد بازگشت به مرزهای بین‌المللی را داد و از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از ۵۰۰۰ کیلومتر مربعی که هنوز در اشغال داشت، عقب نشست. برای گزارشی از زمین‌های اشغال شده در طی جنگ هشت‌ساله نگاه کنید به این نوشته‌ی مراد ویسی.
  • نوشیدن جام زهر نه تنها به گشایش سیاسی در داخل ختم نشد، بلکه بلافاصله بعد از آن، یکی از بزرگ‌ترین جنایت‌ها در تاریخ جمهوری اسلامی در تابستان ۱۳۶۷ اتفاق افتاد.
  • برخوردهای به‌شدت خشن از سوی حکومت در طول چند سال گذشته و به‌خصوص در آبان ۹۸، نشانه‌هایی از بی‌پروایی حکومت در سرکوب داخلی‌ست. اگر روزی قراردادی بین ترامپ و جمهوری اسلامی امضا شود، واکنش خارجی و به‌خصوص شخص ترامپ در قبال جنایت‌هایی مشابه آبان ۹۸ چیزی فراتر از قبل نخواهد بود. به‌یاد بیاوریم که در ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ نزدیک به هزار نفر از معترضان مصری، بعد از چند هفته تحصن مسالمت‌آمیز، به‌دست نیروهای عبدالفتاح السیسی، قتل‌عام شدند. استقبال ترامپ از السیسی، کم‌تر از ۴ سال بعد از آن جنایت و پشتیبانی تمام‌قد از او، جای تامل بسیار دارد برای گوش‌های شنوا.
  • رییس‌جمهور ایالات متحده، در جریان جنگ اول خلیج در سال ۱۳۶۹، ملت عراق را دعوت کرد به قیام علیه حکومت صدام، ایشان هم این ندا را اجابت کردند. وقتی نیروهای ائتلاف به اهداف خود در جنگ رسیدند، کردها و به‌خصوص شیعیان عراق به‌حال خود رها شدند تا توسط نیروهای صدام قصابی شوند. بعد هم تحریم‌های خردکننده «نفت در برابر غذا» در کنار مشت آهنین صدام در سیاست داخلی، مخالفین را چنان تضعیف کرد که تا قبل از جنگ دوم خلیج چندان امیدی به تغییر مسالمت‌آمیز از داخل عراق نبود. من در سال ۱۳۷۹ به‌عراق سفر کردم. آثار گلوله‌هایی که داخل حرم حسین و برادرش شلیک شده بود، هنوز روی دیوار بود. نتیجه‌ی تحریم‌های خردکننده هم در خیابان‌های عراق، به‌خصوص شهرهای شیعه‌نشین، کاملا عیان بود. درکنار این‌ها، احساس می‌کردی جو هراسی در جامعه حاکم است که هیچ‌کس به هیچ‌کس اعتمادی ندارد. این را به عینه در بین همراهان عراقی گروه زیارتی ما و البته تا حدی که می‌شد، در میان مردم هم، دیدم. بعدا جنگ دوم خلیج و کشمکش‌های بعد از آن هم این چرخه نابسامانی را تشدید کرد.
قصدم از بیان این مثال‌ها این نیست که وضعیت فعلی ایران دقیقا عین این مثال‌هاست؛ هیچ‌کس نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی کند. بلکه بیش‌تر می‌خواهم توجه کنیم به این‌که در صدر اهداف حکومت کشورهای دیگر از جمله ایالات متحده، منافع ملی ایشان قرار دارد که لزوما با وضعیت آزادی و حقوق‌بشر در ایران یا کشورهای دیگر مرتبط نیست. برای جلوگیری از سوءتفاهم، تاکید این موضوع لازم است که این ادعا به‌این معنی نیست که سیاست خارجی کشورها نسبت به وضعیت آزادی‌های سیاسی و حقوق‌بشر در جهان کاملا بی‌تفاوت است، ابدا. برای خیلی از کشورها از جمله ایالات متحده، وزن این عامل صفر نیست، ولی در رده‌های خیلی بالای لیست اولویت‌ها هم نیست. و البته برای خیلی کشورهای دیگر چون چین و روسیه، این ملاحظات به‌مراتب وزن کم‌تری در سیاست خارجی‌شان دارد.
به‌علاوه منظور من این هم نیست که باید نسبت به موضع کشورهای دیگر در قبال جمهوری اسلامی بی‌تفاوت باشیم. برعکس، آن دسته از ما که در کشورهای آزاد زندگی می‌کنیم، وظیفه داریم افکار عمومی کشورهای محل سکونتمان را نسبت به جنایت‌هایی که داخل کشور اتفاق می‌افتد، آگاه کنیم. ولی این تمرکز باید حول موضوع نقض حقوق بشر و بیش‌تر متوجه مردم عادی و رسانه‌ها باشد تا حکومت‌ها. دغدغه‌ی امثال ترامپ، دموکراسی در ایران یا خاورمیانه نیست. ایشان یک بازاریاب خوب برای محصولات کشورش است و افتخار می‌کند به میلیاردها دلار فروش سلاح آمریکایی به‌کشورهای ناقض حقوق‌بشر در منطقه.
به‌علاوه تردید نکنیم که اگر لازم باشد، جمهوری اسلامی به خواسته‌های ایالات متحده تن خواهد داد، بدون این‌که گشایشی در داخل ایجاد شود.

«منجی» ما کی از راه می‌رسد؟


ارائه‌ی کوتاه اریکا چنووت (Erica Chenoweth) براساس پروژه‌ی دکترا و کتاب مفصلش با‌عنوان «چرا مقاومت مدنی کار می‌کند».
از قسمت تنظیمات می‌توانید زیرنویس فارسی را هم برای این فیلم فعال کنید.
قصدم از بحث بالا، نقد روزمرگی خودمان است و این‌که به‌جای انتظار کشیدن برای تغییر رویکرد این کشور یا آن کشور در قبال جمهوری اسلامی، ببینیم وضعیت خودمان به‌عنوان کسانی که امید به تغییری بنیادین و خشونت‌پرهیز دارند چگونه است. باور من این است که راه نجات ما در یک اتحاد فراگیر برای گذار از جمهوری اسلامی و توافق روی چند اصل حداقلی برای دوران گذار و حکومت آینده است. این مهم نیاز به صرف وقت و هزینه دارد. همان‌طور که قبلا این‌جا نوشته‌ام اگر فکر می‌کنیم که بدون صرف هزینه می‌توان از این کابوسی که کشور را گرفتار کرده عبور کرد، خیلی خوش‌خیالیم.

تاکید روی روش‌های خشونت‌پرهیز، فقط به‌دلیل برتری اخلاقی آن نیست بلکه به‌خاطر نگاهی عملگرایانه و
  • احتمال بیش‌تر موفقیت این روش‌ها در شکست استبداد،
  • کم‌هزینه‌تر بودن این روش‌ها برای کشور،
  • و احتمال بیش‌تر برای رسیدن به حکومتی عادلانه و به‌دور از خشونت بعد از گذار
است. بحث مفصل حول این موضوع فراتر از این نوشته است ولی فیلم ارائه‌ای که از اریکا چنووت (Erica Chenoweth) در بالا قرارداده شده، خلاصه‌ای کوتاه از کتاب و تز دکترای ایشان است که شامل بررسی آماری گسترده از صدها جنبش تغییر حکومت یا استقلال در بیش از یک قرن گذشته است. کتاب شامل شواهد فراوانی‌ست که نشان می‌دهد احتمال موفقیت روش‌های خشونت‌پرهیز خیلی بیش‌تر از حرکت‌های خشن است. به‌ویژه هیچ حرکت خشونت‌پرهیزی که به‌آستانه‌ی ۳.۵ درصدی مشارکت فعال و مداوم افراد جامعه رسیده است، شکست نخورده است:
Chenoweth, Erica; Stephan, Maria J. (2011), Why Civil Resistance Works: The Strategic Logic of Nonviolent Conflict, Columbia U. Pr., ISBN 978-0-231-15683-7.
برای ارائه‌ای مفصل‌تر این فیلم را ببینید، هرچند هیچ‌کدام از این ارائه‌ها جای اطلاعات و مباحث غنی کتاب را نمی‌گیرد. بدیهی‌ست که بسیج کردن ۳.۵ درصد جامعه‌ای ۸۰ میلیونی با چند شعار در فضای مجازی ممکن نیست.
ولی لازمه‌ی موفقیت چنین حرکتی، داشتن برنامه‌ریزی و هماهنگی در مقیاسی بزرگ است. نگرانی من این است که سرکوب‌های حکومت، خطرپذیری ما را در مبارزه با استبداد کم‌تر کرده؛ به‌خصوص خیلی از افراد تاثیر گذار جامعه‌ی ما به گوشه‌ای خزیده‌اند و حداکثر به فعالیت فردی در فضای مجازی بسنده می‌کنند. با این اوضاع، نه ترامپ، نه بایدن، نه هیچ رهبر کشور دیگری نمی‌تواند مسیر گذار ما را برای ما طی کند. از یاد نبریم که مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز، فقط راه‌پیمایی در خیابان نیست. ولی اگر درکنار هم برای اتحاد و هماهنگی در مقیاسی بزرگ هم‌کاری نکنیم، محکومیم به‌مشاهده‌ی جنایت‌های بعدی حکومت همچون «آبان سیاه»، وقتی کاسه‌ی صبر طبقه‌ی محروم لبریز می‌شود و در حرکتی کور جوانان خود را قربانی ماشین خشونت حاکمیت می‌کند. یک‌سال گذشته و ما هنوز حتی نمی‌دانیم چند صد نفر کشته شده‌اند، آمار مجروحین و اسیران که جای خود دارد.

بشیر سجاد، آبان ۱۳۹۹، واترلو

هیچ نظری موجود نیست: